در دو سه دهه اخیر، علیرغم تحولات گسترده در نهاد خانواده و تغییر سبک زندگی نسل نو اما نظام رسمی آموزش و پرورش، واکنش معناداری به این تغییر و تحولات نشان نداده و فاصله میان آنچه شاگردان در مدرسه میبینند با آنچه در واقعیت زندگی تجربه میکنند، زیاد است.
مدارس همچنان انضباطی، نمرهمحور، رقابتی و به قصد تربیت انسان مطیع اداره میشوند. رابطه نظام رسمی آموزشی با معلم و دانشآموز، آمرانه و اغلب اداری است تا انسانی.
البته همه مدارس کم توفیق نیستند اما رتبه آموزش و پرورش ایران در ارزیابیهای جهانی نگران کننده است. از جمله رتبه بسیار پایین مدارس در سواد خواندن و نوشتن و ریاضی و علوم و همچنین وضعیت نگرانکنندهتر در شاخصهای کیفی مانند همکاری و کار تیمی، رفتار اجتماعی مناسب و مهارتهای زندگی و کارآفرینی.
مطالبه جامعه از نظام رسمی آموزش و پرورش، کیفیت است. با رشد آگاهیهای عمومی جامعه، خانوادهها متوجه زائد بودن بسیاری از دروس و آسیبزا بودن برخی روشهای تربیتی و آموزشی مدرسه شدهاند.
اما، ما چگونه میتوانیم به مدرسه یاری برسانیم که توان خودترمیمی و اثربخشیاش را بازیابد و برای ذینفعان اصلیاش -کودکان و نوجوانان- دوستداشتنیتر ظاهر شود؟
از همه علاقهمندان و فعالان عرصه آموزش، آنان که در سیاستگذاری کلان مدارس ایران نقش دارند تا معلمان، کارشناسان، کنشگران آموزشی و والدین دعوت میکنم تا با هدف کمک به بازیابی اعتبار و جایگاه از دست رفته مدرسه و در یک عبارت "دوست داشتنی تر شدن مدرسه" بر این ۷ پرسش تأمل نمایند و دیدگاه خود را با مخاطبان و نویسنده به اشتراک* بگذارند:
۱. مدرسه فضایی باشد برای شبیه بزرگسالان شدنِ بچهها یا دورهای برای کشف خود و ابراز وجود؟
۲. آموزش، اول یک فعالیت دوست داشتنی باشد یا یک اجبار قانونی؟
۳. طراحی آموزشی مدرسه، پویشی شاد بر مدار شوق، انتخاب و استعداد کودک و نوجوان باشد یا تکلیفی برای گذراندن دروس از پیش فرض شده؟
۴. کدام ارزش سازندهتر است: تربیت شهروند مفید یا سرباز مطیع؟ تربیت حقوقبگیران آینده یا مردان و زنان کارآفرین؟
مدرسه، مجالی برای تمرینِ "با هم رسیدن" باشد یا مسابقهای برای "زودتر رسیدن"؟ مأموریت مدرسه کسب مهارتهای زندگی باشد یا ۱۲ سال رقابت، نمره، نخبگی و برتری؟
۵. مدرسه، فعالیت شورانگیزی بر پایه به رسمیت شناختن دنیای متنوع و متفاوت کودکان و نوجوانان باشد یا برنامه مهندسی شدهای بر مبنای غربال و جداسازی بچهها بر پایه طبقه اقتصادی، فرهنگی، ارزشی و بهره هوشی؟
۶. مدرسه و آموزش، فضا و فرصتی برای یادگیری متوازن مهارتهای نرم در کنار مهارتهای سخت باشد یا رقابت اضطرابآوری برای رشد یک بُعد هوش؟
۷. حرفه معلمی و انتخاب مدیر، از دبیر تا وزیر باید بر مبنای شایستگی و اصول حرفهای باشد یا بر اساس انتصابهای سفارشی و دخالتهای غیرحرفهای خارج از آموزش و پرورش در کار حساس مدرسه؟